این مطلب مخصوص اعضا می باشد
برای مشاهده این گونه مطالب باید با نام کاربری خود
وارد شوید و یا ثبت نام کنید.
اگر عضو سایت هستید لطفا از طریق فرم زیر وارد شوید:
اگر عضو سایت نیستید توسط فرم زیر میتوانید به
سرعت ثبت نام کنید:
نظرات شما عزیزان:
بشار
ساعت11:06---10 مهر 1390
بوسه بر گلوی تیغ
با کام تشنه بوسه زدی بر گلوی تیغ
بر خاک ریخت تا به ابد آبروی تیغ
نامی ز آّب چشمه ی حیوان نمانده است
این سان که جاودان شدی از سبوی تیغ
هویی زدی به عرصه ی عشق از صفای دل
در دم فرو نشست همه های و هوی تیغ
بالای نیزه هم گل آواز تو شکفت
خاکستر از صدای تو شد آرزوی تیغ
بعد از تو ای ستاره ی آلاله های پاک
رویید لاله های فراوان به کوی تیغ
بشار
ساعت11:08---5 مهر 1390
دلم را سپردم به بنگاه دنیا
و هی آگهی دادم اینجا و آنجا
و هر روز
برای دلم
مشتری آمد و رفت
و هی این و آن
سرسری آمد و رفت
ولی هیچ کس واقعا
اتاق دلم را تماشا نکرد
دلم قفل بود
کسی قفل قلب مرا وا نکرد
یکی گفت:
چرا این اتاق
پر از دود و آه است
یکی گفت:
چه دیوارهایش سیاه است
یکی گفت:
چرا نور اینجا کم است
و آن دیگری گفت:
و انگار هر آجرش
فقط از غم و غصه و ماتم است
و رفتند و بعدش
دلم ماند بی مشتری
ومن تازه آن وقت گفتم:
خدایا تو قلب مرا می خری؟
و فردای آن روز
خدا آمد و توی قلبم نشست
و در را به روی همه
پشت خود بست
و من روی آن در نوشتم:
ببخشید، دیگر
برای شما جا نداریم
از این پس به جز او
کسی را نداریم ...
مسعود
ساعت14:25---31 شهريور 1390
سلام دوست عزیزم
مطلبی با عنوان
"درد دل"
را در دل نوشته ها بخوانید
|